مقاله پژوهشی
فرامرز میرزایی؛ محمد راسخ مهند؛ سید اسماعیل قاسمی موسوی
چکیده
سادهسازی (Simplification) از همگانیهای ترجمه است که در آن مترجم با بهرهمندی از شگردهای ویژه، زبان ترجمه را ساده و روان میکند. از نظر بیکر، این ویژگی گرایش به ساده کردن مسائل برای خواننده و نیز گرایش به انتخاب یک تفسیر و پیشگیری از دیگر تفاسیر است. در این حالت، مترجم سطح وضوح را با از بین بردن ابهامها بالاتر میبرد. در این مقاله، با ...
بیشتر
سادهسازی (Simplification) از همگانیهای ترجمه است که در آن مترجم با بهرهمندی از شگردهای ویژه، زبان ترجمه را ساده و روان میکند. از نظر بیکر، این ویژگی گرایش به ساده کردن مسائل برای خواننده و نیز گرایش به انتخاب یک تفسیر و پیشگیری از دیگر تفاسیر است. در این حالت، مترجم سطح وضوح را با از بین بردن ابهامها بالاتر میبرد. در این مقاله، با توجّه به تعریف بیکر از همگانیها، بهویژه سادهسازی، و با روش توصیفیـ تحلیلی انواع سادهسازی در ترجمة محمّدرضا مرعشیپور از دو رمان نجیب محفوظ «الطّریق» و «زقاق المدق» واکاوی میشود. البتّه مسئلة اصلی این پژوهش، نقش سادهسازی در انتقال تابوهای فرهنگی است که با در نظر گرفتن تفاوت هنجارهای فرهنگی زبان مقصد نسبت به زبان مبدأ دردسر کمی نیست. یافتههای پژوهش نشان میدهد که حذف ساختارهای پیچیده و جایگزینی آن با ساختارهای سادهتر، سادهسازی ساختار حال، کاهش معنای واژگان مشکل یا حذف برخی واژگان، بهویژه حذف یا کاهش تابوهای فرهنگی که بارزترین آن، توصیف صحنههای جنسی است، ویژگی بارز سبک فردی مرعشیپور بهشمار میرود. اگرچه متن ترجمه در مقایسه با متن مبدأ، از نظر واژگان، دستور و سبک سادهتر شده است، امّا حذف تابوهای فرهنگی متن مبدأ، اشتباههای مترجم و سادهسازیهای گوناگون زمینهای میسازد که نهچندان کم، مقصود نویسنده از دست برود.
مقاله پژوهشی
محسن سیفی؛ نجمه فتحعلی زاده
چکیده
برگردان آثار ادیبان عارف و شاعران سالک به سبب پیچیدهگوییها و کاربست رموز و اصطلاحات خاص، همواره یکی از چالشهای فراروی مترجمان بوده است. غزلیّات شمس که مجموعة سرودههای عرفانی مولاناست، تاکنون چندین بار به زبان عربی برگردانده شده است. از جملة این ترجمهها، ترجمة «محمّد سعیدجمالالدّین» است که به صورت گزیدهای از غزلیّات ...
بیشتر
برگردان آثار ادیبان عارف و شاعران سالک به سبب پیچیدهگوییها و کاربست رموز و اصطلاحات خاص، همواره یکی از چالشهای فراروی مترجمان بوده است. غزلیّات شمس که مجموعة سرودههای عرفانی مولاناست، تاکنون چندین بار به زبان عربی برگردانده شده است. از جملة این ترجمهها، ترجمة «محمّد سعیدجمالالدّین» است که به صورت گزیدهای از غزلیّات شمس ارائه گردیده است. در این پژوهش، با روشی توصیفی ـ تحلیلی در نقد ترجمه سعی میشود تا برخی نارساییهای این ترجمه و عوامل تأثیرگذار بر آن مورد بررسی قرار گیرد. تسلّط نداشتن مترجم به زبان فارسی، دقّت نکردن در خواندن واژگان و عبارات، وجود کلماتی که در نوشتار و خواندن یکسان و در معنا متفاوت هستند، تشخیص ندادن فاعل از مفعول، توجّه نکردن به علائم نگارشی در متن اصلی، از جمله عوامل تأثیرگذار در ترجمة نادرست برخی ابیات دیوان میباشد. بدیهی است با توجّه به اینکه این مجموعة عربی به صورت منثور ترجمه شده است، تفاوتهای عروضی بین دو اثر بررسی نخواهد شد.
مقاله پژوهشی
جلال مرامی؛ فاطمه بیگلری
چکیده
در زبان عربی، هیچ گاه میان جملة تعلیلی که از لام تعلیل، فعل مضارع منصوب به «أَن» مقدّر تشکیل شده است و متعلّق یا عامل آن، حرف واو قرار نمیگیرد؛ مانند ﴿الَر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ﴾ (ابراهیم/ 1). این ساختار مطابق قوانین نحو عربی در زبان معیار و از موارد فصل در ...
بیشتر
در زبان عربی، هیچ گاه میان جملة تعلیلی که از لام تعلیل، فعل مضارع منصوب به «أَن» مقدّر تشکیل شده است و متعلّق یا عامل آن، حرف واو قرار نمیگیرد؛ مانند ﴿الَر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ﴾ (ابراهیم/ 1). این ساختار مطابق قوانین نحو عربی در زبان معیار و از موارد فصل در علم بلاغت به شمار میرود. در قرآن کریم این ساختار فراوان دیده میشود و در کنار این ساختار معیاری، ساختار دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارد که حرف واو میان جملة تعلیلی و عامل یا متعلّق آن قرار میگیرد و از مصادیق عدول از معیار به حساب میآید. پرسش قابل طرح در این مقاله آن است که آیا این واو، اصلی وعاطفه است یا زاید؟ این مقاله با بهره جستن از روش توصیفیـ تحلیلی ضمن استخراج آیات قرآنی و تبیین آرای تحلیلگران نحو و مفسّران قرآنی، این ساختار را به عنوان یک شاخص سبکساز قرآنی معرّفی میکند که هم خواننده را به تأمّل و تفکّر وامیدارد و هم زایندة معناست.
مقاله پژوهشی
علیرضا نظری؛ زهره اسدپور عراقی
چکیده
تداخل زبانی یا به عبارتی، آمیختگی دو زبان از ویژگیهای متمایز ارتباط زبان فارسی با زبان عربی است. ورود اسلام به ایران، نوع عمیقی از ارتباط بین دو زبان فارسی و عربی را ایجاد نمود؛ ارتباطی که منجر به تأثیرگذاری بین آن دو، بهویژه از جنبة واژگانی گردید؛ بدین معنا که واژگان دخیل یا وامواژههای بسیاری بین دو زبان مبادله شد که سهم وامواژههای ...
بیشتر
تداخل زبانی یا به عبارتی، آمیختگی دو زبان از ویژگیهای متمایز ارتباط زبان فارسی با زبان عربی است. ورود اسلام به ایران، نوع عمیقی از ارتباط بین دو زبان فارسی و عربی را ایجاد نمود؛ ارتباطی که منجر به تأثیرگذاری بین آن دو، بهویژه از جنبة واژگانی گردید؛ بدین معنا که واژگان دخیل یا وامواژههای بسیاری بین دو زبان مبادله شد که سهم وامواژههای عربی در فارسی به مراتب بیشتر و قابل توجّه است. واژگان متعدّدی که علیرغم حفظ فرم واجی و نوشتاری، تعداد فراوانی از آنها در طول قرنها دچار تحوّل معنایی و کاربردی شدهاند، بهطوری که در برخی مواقع، فقط صورت نوشتاری یکسانی دارند و دو نشانة زبانی کاملاً متفاوت محسوب میگردند. این مسئله در ترجمة بین دو زبان مشکلاتی را برای مترجمان به وجود میآورد. در این جستار، با روش تحلیلی و آزمایش میدانی موضوع تلاش میشود با ارائة دستهبندی جدید و کلّی واژگان دخیل عربی، جنبههای اثرگذار هر دسته، در ترجمه را مشخّص نموده است و نشان داده شود که ترجمه از عربی با وجود واژگان دخیل فراوان، گرچه از سویی ممکن است یاریگر باشد، امّا با توجّه به تحوّلات معنایی بسیاری از این واژگان و تفاوت کاربردی و یا تفاوت ابعاد نشانداری دستة دیگر، میتواند باعث کجروی در معادلیابی شود.
مقاله پژوهشی
علی صابری
چکیده
در قرآن کریم واژگانی وجود دارد که مترجمان برای برگردان آنها به دیگر زبانها، نیاز به دقّت و تأمّل ویژهای دارند. نمونهای از این واژگان، ادوات تقلیل و تکثیر است که حضور این واژگان در متن گاهی باعث ایجاد نوعی ناهمگونی یا اشتباه در ترجمه میشود و گاهی نیز دیده میشود که مترجمان آنها را نادیده میگیرند. این نابسامانی در برگردانها ...
بیشتر
در قرآن کریم واژگانی وجود دارد که مترجمان برای برگردان آنها به دیگر زبانها، نیاز به دقّت و تأمّل ویژهای دارند. نمونهای از این واژگان، ادوات تقلیل و تکثیر است که حضور این واژگان در متن گاهی باعث ایجاد نوعی ناهمگونی یا اشتباه در ترجمه میشود و گاهی نیز دیده میشود که مترجمان آنها را نادیده میگیرند. این نابسامانی در برگردانها ممکن است به دلیل دلالت این واژگان بر مفاهیم گوناگون باشد؛ مانند دلالت حرفِ «قَد» بر تأکید، تحقیق، تقریب، تقلیل، و تکثیر. گاهی نیز به سبب شباهت به واژگان دیگر است، چون شباهتِ «کَمِ» تعجّبی به «کَمِ» پرسشی، و یا ممکن است به علّت دلالت بر مفاهیم متضاد رخ دهد؛ مانند حرف «رُبَّ» که گاهی برای دلالت بر فزونی بهکار میرود و گاهی برای دلالت بر کاستی. همین امر باعث میشود مترجمان در تعیین نوع این ادوات یا مفهوم درست آن، و یا گاهی در تعیین آن رکن جمله که امر فزونی و یا کاستی به آن تعلّق دارد، دچار لغزش شوند. ما بر آن شدیم که بدانیم شیوههای مناسب در برگردان این ادوات چیست و چه راهکاری میتواند مترجمان را از لغزش در امان نگه دارد؟ در این پژوهش، نخست موارد ناهمسویی برخی مترجمان با مفسّران و نحویان تبیین شده است. سپس راه انتخاب برابرنهادة درست این واژگان، در برگردان متون و اصول آن، همچون تعیین نوع ادواتی مانند «رُبَّ»، یا «قَد» که برای تقلیل، تکثیر یا مفاهیم دیگر است و یا تشخیص رکن مقیّد جمله، چون تمییزِ «کَم» و «کأیّن»،در حین بررسی هر یک بیان شده است. بنابراین، یک مترجم نیاز است که از قواعد دستور زبان و واژهشناسی آگاهی کامل داشته باشد.
مقاله پژوهشی
جواد اصغری
چکیده
این مقاله به دنبال طرح معنایی جدید از واژة «رهو» در آیة شریفة ﴿وَاتْرُکْ الْبَحْرَ رَهْوًا﴾ (الدّخان/44) است. در کتب لغت و تفسیر، عموماً دو معنای «آرام» و «شکافته» برای این واژه ذکر شده است. در مقاله پیش رو، در این باب، واژهنامههایی چون لسانالعرب، تاجالعروس، المفردات فی غریب القرآن و غالب تفاسیر مهمّ جهان اسلام، ...
بیشتر
این مقاله به دنبال طرح معنایی جدید از واژة «رهو» در آیة شریفة ﴿وَاتْرُکْ الْبَحْرَ رَهْوًا﴾ (الدّخان/44) است. در کتب لغت و تفسیر، عموماً دو معنای «آرام» و «شکافته» برای این واژه ذکر شده است. در مقاله پیش رو، در این باب، واژهنامههایی چون لسانالعرب، تاجالعروس، المفردات فی غریب القرآن و غالب تفاسیر مهمّ جهان اسلام، از نخستین آن، یعنی تفسیر مقاتلبن سلیمان تا نمونه و المیزان مورد بررسی و استناد قرار گرفته است، امّا نگارندة این مقاله ابتدا این دیدگاه را مطرح کرده است که واژة مزبور در این سیاق قرآنی، معنایی دیگر دارد و آنگاه استدلال نموده است که این واژه، دخیل و از خانوادة زبانهای سامی میباشد و از این رو، در واژهنامههای عبری، آرامی و سریانی به جستجوی معنای آن پرداخته است و معانی دیگری را ارائه داده که سازگاری بیشتری با سیاق آیة شریفه دارد.