کبری راستگو؛ فرشته فرضی شوب
چکیده
هممعنایی بهعنوان یکی از پربسامدترین روابط معنایی در گفتمان قرآنی، از اهمیت ویژهای در مطالعات دانش معنیشناسی معاصر، بهویژه الگوی تحلیل مؤلفهای برخوردار است. این الگوی معنایی که گسترة مفهومی یک واژه را متشکل از اجزای کوچکتری به نام مؤلفههای معنایی میداند و با تجزیة مؤلفهها، شباهتها و تفاوتهای میان واژههای مرتبط ...
بیشتر
هممعنایی بهعنوان یکی از پربسامدترین روابط معنایی در گفتمان قرآنی، از اهمیت ویژهای در مطالعات دانش معنیشناسی معاصر، بهویژه الگوی تحلیل مؤلفهای برخوردار است. این الگوی معنایی که گسترة مفهومی یک واژه را متشکل از اجزای کوچکتری به نام مؤلفههای معنایی میداند و با تجزیة مؤلفهها، شباهتها و تفاوتهای میان واژههای مرتبط را بیان میکند، نقش بسزایی در تبیین هممعنایی بر عهده دارد. بدین تصور، مقالة حاضر کوشیدهاست تا با استفاده از این فرضیة معناشناختی، مختصههای معنایی واژگان هممعنا را بررسی کرده، اشتراکات و تفاوتهای معنایی هر یک از آنها را باز نماید و نقش این عناصر را در تعیین موقعیت خاص و تمایز محیط زبانی واژگان مذکور تبیین کند. بدین منظور، ابتدا چند مفهوم هممعنا از میان انواع کلمه (فعل و اسم) به طور تصادفی انتخاب، و آنگاه مؤلفههای اصلی معناساز آنها ضمن ریشهیابی وکاربردقرآنی هر یک مشخص شد. بررسیها نشان داد که در قرآن، انتخاب یک واژة خاص از میان واژگان هممعنا، بر اساس محیط زبانی و نیز در مواردی بر مبنای بافت موقعیتی متن صورت گرفتهاست. هر بافتی ترکیب مؤلفههای خاصی را میطلبد که این مؤلفهها فقط در یکی از واژگان هممعنا وجود دارد. از این رو، جابجایی واژگان هممعنا ممکن نیست؛ چراکه این امر به انحراف از معنی ارادهشده خواهد انجامید.