نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار، گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

2 استادیار زبان و ادبیات عربی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

چکیده

بررسی اصطلاحات و چگونگی ترجمه و معادل­یابی برای آن‌ها از موضوعات چالشی در فن ترجمه است. توجه و اهتمام به اصطلاحات عربی از قرن چهارم هجری و در نتیجة شکل­گیری نهضت ترجمه و روند رو به رشد آن از زبان­های فارسی و یونانی به زبان عربی آغاز شده است. معارف و دانش­های مختلف از طریق ترجمه به زبان عربی راه یافت و در این زمینه، موضوع تعریب اصطلاحات اهمیت پیدا کرد. با وجود اینکه دانش اصطلاح‌شناسی بسیار قدیمی است، اما پایه­های نظری آن همچنان نیاز به بحث و بررسی دارد. در سال‌های اخیر با اوج­گیری ترجمة متون مختلف اعم از سیاسی و ادبی و سایر زمینه­های علمی از عربی به فارسی و برعکس، اصطلاحات و تعابیر اصطلاحی اهمیت مضاعفی یافته است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی سعی شده است اصطلاح و انواع آن و تفاوت بین اصطلاح و لغت بررسی شده و چگونگی ترجمه و معادل­یابی اصطلاحات علمی و تعابیر اصطلاحی و ضرب­المثل­ها و تعابیر مثلی تحلیل شود. چالش­های معادل­یابی برای اصطلاحات و تعابیر اصطلاحی دشواری­هایی دارد که از آن‌ها سخن رفته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

Exploring Term Equivalence and Term Formation from Arabic to Persian

نویسندگان [English]

  • Robabeh Ramezani 1
  • Zohreh Ghorbani Madavani 2

1 Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

2 Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

چکیده [English]

Examining terms and how to translate and finding equivalents for them is one of the challenging issues in translation technology. Attention to Arabic terms started in the fourth century of Hijri and was a result of the formation of the translation movement and its growing trend from Persian and Greek languages to the Arabic language. Different knowledge was transferred to the Arabic language through translation, and in this context, the issue of translation of terms became important. Although the knowledge of terminology is very old, its theoretical foundations still need to be discussed. In recent years, with the rise of translation of various texts, including political, literary, and other scientific fields, from Arabic to Persian and vice versa, terms and idiomatic interpretations have gained double importance. In this article, the term, and its types, the difference between the term and the word, and how to translate and equate scientific terms, idiomatic expressions, proverbs, and metaphorical expressions have been analyzed by using the descriptive-analytical method. Equivalence challenges for terms and idiomatic interpretations have difficulties that have been mentioned.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Equivalence Challenges
  • Idioms
  • Irony and Simile

اهمیت اصطلاح بر کسی پوشیده نیست با این وجود پژوهش­های اندکی دربارة اصطلاح‌شناسی صورت گرفته است. اصطلاح از ریشة «صلح» می­آید؛ یعنی اهل زبان یا اهل یک علم بر کاربرد آن بر معنا یا مفهومی خاص اتفاق نظر پیدا می­کنند. کتاب مفاتیح‌العلوم نوشتة خوارزمی از نخستین تلاش­های صورت گرفته در زمینة اصطلاح‌شناسی است که پس از شکل­گیری نهضت ترجمه از زبان‌های یونانی و فارسی به زبان عربی تألیف شده است. او حدود ۲۵۰۰ اصطلاح را در کتاب خود آورده و آن‌ها را شرح داده است و به خوبی به این موضوع واقف بود که برای ترجمة یک متن باید ابتدا با اصطلاحات آن علم آشنا شد. از این رو، در مقدمة کتاب خود اصطلاحات هر علم را کلید ورود به آن علم دانسته و آن را کلیدهای دانش نام نهاده است (ن. ک: خوارزمی، ۱۳۶۲: مقدمه).

تفاوت لغت و اصطلاح از موضوعاتی است که مترجمان باید اهمیت زیادی به آن بدهند و مرز بین لغت و اصطلاح را در ذهن خود مشخص کنند. مترجمان تازه­کار و نوآموز در کتاب‌های لغت به دنبال اصطلاح می­گردند غافل از آنکه لغت­نویسان و فرهنگ­های لغت کمتر دربارة اصطلاحات اظهار نظر می­کنند و اغلب، معنای لغوی را ذکر می­کنند، زیرا شرح اصطلاح یک کار فنی است و معادل­یابی برای آن نیازمند تخصص و احاطه به آن علم و دانش است.

اهمیت شناخت تعابیر و اصطلاحات و ضرب­المثل­ها و تأثیر آن بر ترجمه از موضوعاتی است که پژوهش دقیق و گسترده­ای را می­طلبد و کمتر به آن پرداخته شده است. در این مقاله، اصطلاح و انواع آن و تفاوت بین اصطلاح و لغت بررسی می­شود و به چگونگی ترجمه و معادل­یابی اصطلاحات علمی و تعابیر اصطلاحی و ضرب­المثل­ها و تعابیر مثلی پرداخته خواهد شد. بررسی یکی از شیوه­های اصطلاح­سازی در زبان عربی (نحت) و دشواری ترجمه این اصطلاحات از موضوعات دیگری است که به آن می­پردازیم. همچنین از آنجا که کنایه، مجاز و ضرب­المثل نیز همچون تعابیر اصطلاحی بر معنایی به غیر از صورت ظاهری خود دلالت می­کنند؛ از این رو، به تفاوت آنان نیز اشاره خواهد شد.

این مقاله بر آن است تا پاسخی برای پرسش­های زیر بیابد:

- اصطلاح و لغت چه تفاوت­هایی دارند و چگونه می­توان اصطلاح را از لغت بازشناخت؟

- مصادر منحوت چیست و معادل­یابی آن‌ها چه چالش­هایی دارد؟

- تفاوت اصطلاح زبانی با ضرب­المثل، کنایه و مجاز در چیست؟

فرضیه­ها نیز عبارتند از:

- مهم­ترین تفاوت اصطلاح با لغت، ثابت بودن معادل اصطلاح و شناور بودن معنای لغت است.

- نحت یکی از شیوه­های اصطلاح سازی در زبان عربی است و برای تشخیص و معادل­یابی آن‌ها مترجم باید اشتقاق در زبان عربی را بشناسد.

- اصطلاح زبانی ویژگی­های مهمی دارد که آن را از ضرب المثل و کنایه و مجاز متمایز می­کند.

پیشینة پژوهش

بررسی و تحلیل اصطلاحات عربی و فارسی، اعم از اصطلاحات علمی و زبانی و چالش­هایی که در ترجمه به وجود می­آورند از پیشینة زیادی برخوردار نیست و کمتر به آن پرداخته شده است. این موضوع در زبان انگلیسی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در ادامه به برخی از این منابع اشاره می­کنیم.

مقالة ذوالفقاری (۱۳۸۷) با عنوان «تفاوت کنایه با ضرب­المثل» در باب تفاوت­ها و شباهت‌های­ ضرب­المثل با سایر عنوان­های مشابه بلاغی سخن می­گوید و در حوزه مثل­شناسی و مثل­نگاری در ادبیات عامیانه و بلاغت فارسی کاربرد دارد.

مقالة زرکوب و همکاران (1393) با عنوان «تحلیل مقابله­ای امثال در فارسی و عربی از نظر معنا و واژگان و سبک (بررسی موردی بیست و یک مثل)» بر امثال عربی متمرکز شده و اشتراک­ها و اختلاف­های واژگانی، معنایی، فرهنگی و سبکی میان دو زبان فارسی و عربی را در سایه ضرب­المثل­ها کنکاش کرده و نوع بیان و استفاده از آرایه­های بلاغی را در امثال بررسی می­کند.

مقالة نظری و همکاران (1394) با عنوان «تداخل زبانی و دگرگونی­ معنایی وام­واژه­های عربی و جنبه­های تأثیر آن‌ها بر ترجمه از عربی» به آمیختگی دو زبان، یعنی واژگان دخیل پرداخته و تحول معنایی و کاربردی آن‌ها را بررسی کرده است.

مقالة گرجی و هکاران (1399) با عنوان «نقد ترجمة عناصر فرهنگی کتاب تذکَّری با تکیه بر مثل­ها و کنایه­ها» به بررسی کیفیت ترجمة مفاهیم، شامل کنایهها و ضرب‌المثل‌ها پرداخته و آن‌ها را با تطبیق بر روش‏های ترجمة فرهنگی نیومارک، تحلیل می‌کند.

منابع فوق با موضوع این مقاله که به چالش­های ترجمة اصطلاحات علمی و زبانی می­پردازد، تفاوت دارد.

یافته‌ها

  1. بحث و بررسی

اصطلاح اگر مربوط به علم باشد توسط نهادها، کارشناسان، سرآمدان و بزرگان آن علم در فرهنگ اصطلاحات پیشنهاد می­شود و اهل آن علم در گفته­ها یا نوشته­های خود آن اصطلاح را به کار می­برند. از همین رو است که هر علم برای خود مجموعه­ای از اصطلاحات را دارد که توسط فرد یا افراد مبرز در آن علم به رشته تحریر درآمده است. اگر اصطلاح مربوط به زبان باشد که به آن تعابیر اصطلاحی نیز گفته می­شود، ابتدا در افواه مردم یا در آثار مکتوب مانند داستان­های نویسندگان یا اشعار شاعران مطرح می­شود و مورد پذیرش عامة خوانندگان قرار می­گیرد و مصطلح می­شود. بنابراین، اصطلاح به دو نوع اصطلاح علمی و اصطلاح زبانی (تعبیر اصطلاحی) تقسیم می­شود که در ادامه به بیان آن‌ها می­پردازیم.

1-1. اصطلاح علمی

در دانشنامه التعریفات برای اصطلاح چند تعریف آمده است که دراینجا به تعریفی که در ادامه و به نظر می­رسد جامع­تر است، اکتفا می­کنیم؛ «الاصطلاحُ إخراجُ اللفظِ من معنی لغوی إلی آخر لمناسبةٍ بینهما: اصطلاح، نقل لفظ از معنایی به معنای دیگر را گویند؛ زیرا بین این دو معنا رابطه‌ای وجود دارد»  (جرجانی، ۱۹۸۳: ۴۴).

جعفری لنگرودی نیز تعریفی به­روزتر ارائه کرده است: «اصطلاح عبارت است از لفظی که در رشته و فن ویژه­ای معنای لغوی خود را از دست داده و برای رساندن مقاصد علمی و تفهیم مطالب فنی به کار می­رود. اصطلاحات گاهی الفاظ کوتاهی است که معانی مهم و برجسته­ زیادی را ادا می­کند و مفاهیم دقیق علمی را ظاهر و روشن می­سازد ولی لغت چنین نیست» (جعفری لنگرودی، ۱۳۳۴: ۶).

پس اصطلاح به معنای اتفاق نظر بر کلمه یا سمبل خاصی برای مفهومی مشخص در علم و صنعت و هنر است و ویژگی­های مهمی دارد که همین ویژگی­ها باعث می­شود از واژه یا معنای لغوی متمایز شود.

درباره تفاوت لغت و اصطلاح باید گفت:

- اصطلاح توسط کارشناسان یک علم، ساخته و پیشنهاد داده می­شود، سپس اهل آن علم بر پذیرش آن توافق می­کنند. به عنوان مثال، برای علم فلسفه، فقط متخصصان و بزرگان این علم می­­توانند اصطلاحات فلسفی را ارائه بدهند، اما معنای لغوی را هر یک از آحاد مردم می­توانند در معنایی جدید به کار ببرند. ارائة معنای جدید معمولاً توسط نویسندگان و شاعران و نهادهای فرهنگی و اهل رسانه پیشنهاد می­شود، اما اصطلاحات توسط نهادهای مسئول، پیشگامان، سرآمدان و یا آگاهان آن رشتة علمی ارائه شده و در فرهنگ اصطلاحات گرد می­آید. مترجمانی که به ترجمة متون تخصصی دارای اصطلاحات علمی همت می­گمارند باید حتماً با اصول آن علم آشنایی داشته باشند. به عنوان مثال، مترجمی که معمولاً متون سیاسی یا اقتصادی ترجمه می­کند، نمی­تواند دست به ترجمة متن حقوقی بزند و باید این کار را به مترجم متون حقوقی بسپارد. فرهنگ­های اصطلاحات دو یا چند زبانه به دو گونة تک معادل و تفسیری تقسیم می­شوند. در فرهنگ­های اصطلاحات تک­ معادل، مترجمِ فرهنگ باید در برابر هر اصطلاح، معادل آن اصطلاح را در زبان مقصد پیدا کند و در برابر آن قرار دهد و اغلب، توضیحی کوتاه در برابر آن بیاورد. البته معادل بسیاری از اصطلاحات علمی که از زبان انگلیسی وارد زبان­های دیگر می­شوند به صورت ترجمه­ و وام­گیری است.

به عنوان مثال برای فرهنگ دو زبانه تک معادل می‌توان به مورد زیر اشاره کرد:

سابوتاژ= SABOTAGE  

سابوتاژ از کلمة سابوت به معنی «کفش چوبی روستاییان یا کارگران در کارخانه» به عمل تخریبی کفش چوبی کارگران در واحدهای کارگری که به طور عمدی صورت می­گرفت، اطلاق می­شود (بیرو، ۱۳۶۶: حرف س).

همچنین برای نمونه‌ای از فرهنگ دو زبانة تفسیری معادل می‌توان به مورد زیر اشاره کرد:

 مثال برای فرهنگ دو زبانه تفسیری:

پاگشایی= Initiation  

Initiation  از مصدر initiate (to) به معنای «پذیرفتن، امکان دستیابی به دانشی را فراهم ساختن، موجبات مشارکت در واقعیتی پنهان و سرّی را فراهم کردن» گرفته شده است. از دیدگاه دینی، پاگشایی، دستیابی به سطح یا مرحله­ای نو در حیات اجتماعی- دینی را موجب می­شود و معمولاً با مراسمی ویژه همراه است و افراد پذیرفته شده به این سطح یا مرحله به شناخت اسراری دست می­یابند. این مراسم را مناسک یا پاگشایی می­خوانند... (آراسته­خو، ۱۳۷۰: ۱۲۲).

در مثال اول، معادل فارسی ارائه نشده و به صورت وام­گیری وارد زبان فارسی شده است؛ از این رو، توضیحی کوتاه برای آن آمده است. در مثال دوم که فرهنگی تفسیری است، معادل فارسی ارائه شده و به تفصیل شرح داده شده است.

- «کارشناسان و متخصصان رشته­های علمی مختلف برای بیان مفاهیم مورد نظر خود، همیشه واژه­سازی نمی­کنند، بلکه اغلب از کلمات موجود در زبان استفاده می­کنند با این تفاوت که آن را در معنا و مفهوم خاصی که ویژة آن علم است به کار می­برند و در آن معنا تثبیت می­کنند. برای مثال، تقصیر در لغت به معنای کوتاهی کردن عمدی است، اما در علم فقه در باب حج برای کوتاه کردن ناخن و موی سر، اصطلاح شده است» (ناظمیان، ۱۳۸۶: ۹۲). مثال دیگر «کلمة رجعت است که معنای لغوی آن بازگشت است، اما همین کلمه در علم فقه به معنای رجوع به همسر در طلاق غیر بائن است. همین اصطلاح در علم کلام به معنای بازگشت بعضی افراد به دنیاست» (خوارزمی، ۱۳۶۲: ۳ ). همچنین «پس از ظهور امام زمان (عج) پیش از آغاز آخرت است. گفته­اند امام علیه السلام اولین کسی است که رجعت می­کند. همین اصطلاح نزد کاتبان دیوان حساب، گزارشی است که وکیل خرج برای خوراک یک نوبت سپاه تسلیم می­کند» (همان: ۴).

- در ساخت و به کار بردن اصطلاحات شیوه‌های گوناگونی به کار می‌رود. «گاهی برای ساختن اصطلاح در علمی خاص از طریق مجاز یا استعاره یا کنایه به واژه­ای برجستگی و تشخص می­بخشند تا از طریق همنشین ساختن آن واژه با واژه­های دیگر، اصطلاح بسازند. برای مثال «قمّة» در لغت به معنای قلة کوه است، اما همین واژه در علم سیاست با همنشینی با واژة «مؤتمر» معنایی کاملاً اصطلاحی پیدا می­کند و به صورت استعاری به سران کشورها اطلاق می­شود؛ زیرا بالاترین مقام کشور محسوب می­شوند و «مؤتمر القمة» به معنای کنفرانس سران کشورها است. واژة «حقیبة» در لغت به معنای کیف است، اما در سیاست به طور کنایی به مقام وزارت یا وزارتخانه اطلاق می­شود و «حقائب وزاریة» به معنای وزرارتخانه­ها و «وزیر بلا حقیبة» به معنای وزیر مشاور است؛ یعنی وزیری که وزارتخانه ندارد. شاید دلیل چنین کاربردی آن باشد که وزیران همواره کیف حاوی اسناد و مدارک مربوط به وزارتحانه را به همراه دارند» (ن. ک: ناظمیان، ۱۳۸۶: ۹۲).

- «تفاوت دیگر واژه و اصطلاح در قلمرو معنایی است. واژه در قاموس یک زبان دارای معانی محدودی است که معمولاً آن معنا در فرهنگ مدوّن آن زبان در برابر واژه آورده می­شود، اما قلمرو معنایی اصطلاح گسترده­تر و وسیع­تر از قلمرو معنایی واژه است. به عبارت دیگر، معنای یک واژه در کتب لغت برای یک مفهوم محدود از یک یا چند کلمه بیشتر نیست؛ مانند کلمه صلاة در معنای دعا، اما وقتی واژه از عرف عام اخذ و در عرف خاص به صورت اصطلاحی استعمال شود، مفهوم و معنای گسترده­ای می­یابد و عبارت می­شود از سلسله اعمالی که با آداب و شرایطی خاص باید انجام گیرد تا فریضه­ای به جای آید» (ن. ک: ستوده، 1386: 62).

- فرق دیگر این است که تعداد لغات در گنجینة واژگان یک زبان محدود است و در مجموعه‌ای به نام فرهنگ لغت قابل عرضه است، اما برای اصطلاحات به اعتبار پدیده­های تازه، محدودیتی متصور نیست» (همان: 62) از این رو، فرهنگ­های اصطلاحات اغلب به روزرسانی می­شوند.

- برخی اصطلاحاتِ علمی هستند که به خاطر تداول روزمره در زبان مردم و کاربرد گسترده آن‌ها تبدیل به لغت می­شوند و همة مردم معنای آن‌ها را می­دانند و کاربرد آن‌ها را متوجه می­شوند، اما اصطلاحات علمی مانند اصطلاحات پزشکی، اصطلاحات الکترونیکی و ... معمولاً در فرهنگ اصطلاحات پیدا می­شوند و حتی متخصصان فن نیز برای دانستن معنای آن‌ها به فرهنگ اصطلاحات مراجعه می­کنند، اما اصطلاحاتی چون گلبول، میکروب، سلول در علم پزشکی و تابعیت، حق شهروندی، دولت آشتی ملی در علم سیاست و... اصطلاحاتی هستند که به لغت تبدیل شده­اند.

- اصطلاحات مترادف­پذیر نیستند، اما برای لغت می­توان مترادف یافت. مترجم می­تواند برای ایجاد تأثیر مشابه با متن اصلی علاوه بر واژة مورد نظر از مترادف‌های آن نیز استفاده کند؛ یعنی برای ترجمة یک واژه از چند واژه مترادف بهره گیرد. در مورد ترجمة جمله نیز همین موضوع صادق است، اما همان گونه که اشاره شد اصطلاحات مترادف­پذیر نیستند. «در زبان عرف، مترادف‌ها رواج بسیاری دارند و کاربرد آن‌ها به جای یکدیگر نه تنها اختلافی در تفهیم و ابلاغ پیام ایجاد نمی­کند، بلکه به غنای زبان و قدرت آن می­افزاید. برای مثال، در زبان عرف می­توانیم به جای واجب از کلماتی نظیر لازم، ضروری، اجباری یا الزامی استفاده کنیم، اما در فقه یا فلسفه نمی­توان به جای واجب از مترادف‌های آن استفاده کرد. حتی در هر یک از فقه و فلسفه مفهوم واجب متفاوت است» (ناظمیان ۱۴۰۰: ۹۸). «واجب» در فقه در مقابل «حرام و مستحب» و در فلسفه در ترکیب «واجب‌الوجود» قرار می­گیرد و نمی­توان مثلاً در جمله «إنّ الصلاة واجبة» گفت: «نماز، لازم یا ضروری است».

- علوم و دانش­های مختلف همچون روان‌شناسی، حقوق، سیاست و ورزش و... هر کدام اصطلاحاتی دارند که آن علوم و دانش­ها بر پایة همین اصطلاحات شکل گرفته­اند. رسانه­های عمومی به ویژه در زمینة علم سیاست، ورزش و اقتصاد به عنوان واسطة بین دانش و مردم محسوب می­شوند. «در این میان، گزارشگران و تحلیلگران رشته‌های مختلف ورزشی نیز هر کدام از واژه‌ها و تعابیر خاصی استفاده می‌کنند که اگر مترجم با آن‌ها آشنا نباشد در ترجمة متون ورزشی با دشواری‌های زیادی روبه‌رو خواهد شد و سرانجام، متن نارسا، مبهم و ناهمواری را ارائه خواهد داد» (ناظمیان، ۱۳۹۰: ۲۹۵).

- اصطلاح یک معادل کلیشه­ای دارد و به جای آن نمی­توان از کلمات دیگری استفاده کرد. به عنوان مثال، کلمات زیر از آن جمله‌اند:

 الطاقة الذریة: انرژی اتمی

انقلاب عسگری: کودتای نظامی

الصاروخ: موشک

أزمة: بحران

که اصطلاحات سیاسی هستند و نمی­توان معادل دیگری را به جای آن‌ها به کار برد. از همین رو است که مترجم متون سیاسی از عربی به فارسی باید ابتدا متون سیاسی و خبری در زبان فارسی را مطالعه کند تا با معادل­ها آشنایی پیدا کند و با آگاهی اقدام به ترجمه کند.

- لغت، تطور معنایی پیدا می­کند و معنای جدیدی می­گیرد: مثل  کلمة «سیارة» در قدیم به معنای قافله بوده است و با تطور معنایی به وسیلة نقلیه ماشین تغییر یافته است و «طیارة»‌ در قدیم به معنای «اسب شتابان» بوده است و در حال حاضر به معنای «هواپیما» به کار می‌رود. این انتقال معنایی از طریق صفت مشترک دو معنا شکل گرفته است که هر دو سرعت دارند. «قاطرة» در گذشته به معنای «شتر پیشرو» و در حال حاضر به معنای «لکوموتیو» به کار می­رود. همچنین «هاتف» در معنای قدیم «جن» و در معنای کنونی «تلفن» است.

- لغت می­تواند حوزه­های متعددی را پوشش دهد؛ به عنوان مثال «مفاتیح» در یک متن عمومی به معنای «کلیدها» و در یک متن دینی کتاب مشهور«مفاتیح الجنان» است و یا واژة «زکاة» در یک متن عمومی به معنای «پاکی و طهارت» و در یک متن فقهی به معنای «یکی از فروع یازده‌گانه دین» است و یا لغت «ضربة» در علم سینما به معنای فیلم پرمشتری، در علم کشاورزی به معنای یخ زدن گیاه، در فقه به معنای برپا داشتن نماز، در علم آرایشگری به معنای چتری بریدن مو، در علم ورزش به معنای زدن گل به هدف، در علم پزشکی به معنای ضربان قلب و نبض، در تجارت به معنای معامله کردن و سکه ضرب کردن و... آمده است. از این رو، مترجم باید با توجه به نوع متن یکی از این معانی را گزینش کند.

در جدول (1)، به دیگر تفاوت‌های لغت و اصطلاح اشاره شده است.

جدول 1. دیگر تفاوت­های لغت و اصطلاح

لغت

اصطلاح

مربوط به زبان عمومی

مربوط به علمی خاص

معنای عمومی

معنای تخصصی

تطور معنایی

عدم تطور معنایی

بافت جمله باعث تغییر معنایی می­شود.

بافت نقشی ندارد.

معانی مختلف دارد.

تنها یک بار معنایی خاص دارد.

مفرد با مجاز و استعاره معنای آن تخصیص و توسیع می‌شود.

معنایش ثابت است.

اشتراک لفظی دارد.

اشتراک لفظی ندارد.

لفظ است.

لفظ یا ترکیب یا عبارت است.

ترجمة اصطلاحات علمی مشکلات و دشواری­هایی دارد که این دشواری­ها در علوم کمتر معرفی شده در ایران بیشتر است؛ زیرا فرهنگ اصطلاحات معتبر در زمینة علوم مختلف بسیار اندک است و یا اصلاً نیست. در علومی مانند مکانیک، صنعت نفت، معماری و... برای یافتن معادل این اصطلاحات، مترجم باید ابتدا معادل انگلیسی اصطلاح عربی را پیدا کرده و سپس به فرهنگ اصطلاحات انگلیسی فارسی مراجعه کند و معادل را بیابد.

1-2. اصطلاح زبانی

اصطلاح زبانی برآمده از زبان است و هنگام سخن گفتن یا نوشتن به کار می­رود و به آن تعبیر اصطلاحی یا تعبیر مثلی نیز گفته می­شود. اصطلاح زبانی یا تعبیر اصطلاحی «پدیده­ای زبانی است که تجربة زندگی را در طول عصور مختلف نشان می­دهد. تعبیر اصطلاحی عبارتی است که معنای آن با معانی تک­تک کلمات آن متفاوت است؛ یعنی نمی­شود از طریق معنای واژگان به معنای کلی آن پی برد مانند: شَبّ عنِ الطوقِ: به بلوغ رسید. در زبان عربی به تعبیرات اصطلاحی، القولُ المأثورُ و القولُ السائرُ نیز گفته می­شود» (مصطفی، ۱۱۹۹: ۱۴۲).

شبّ عن الطوق در ترجمة واژگان چنین است: «از گردنبند یا دستبند جوان شد. کنایه از این که دیگر بزرگ شده و نیازی به حرز و تعویذ ندارد» (ناظمیان، ۱۳۹۳: ۲۰۲).

لاینبئک مثل خبیر: کسی مثل باتجربه به تو خبر نمی­دهد. معادل فارسی این تعبیر «کار را باید به کاردان سپرد» است که با ترجمة تحت‌اللفظی آن کاملاً متفاوت است.

معجم التعابیر یا معجم المصطلحات و التعابیر در زبان عربی، مجموعه­ای از این اصطلاحات زبانی را گرد آورده­اند. در فارسی نیز این مصطلحات و تعابیر گردآوری و معادل­یابی شده و به صورت دوزبانه در اختیار عموم قرار گرفته است.

در ادامه مثال­هایی در فارسی و عربی از اصطلاحات ارائه شده است.

فارسی

- خود را به موش­مردگی زد: یَتَمسکن حتی یَتمکّن (خود را به بیچارگی می­زند تا قدرت یابد)

- ز خر شیطان پایین آمد: رجع إلی صوابه (به مسیر درست خود بازگشت)

- دارندگی و برازندگی: إنّ الغَنیّ طویلُ الظل میّاسٌ (شخص ثروتمند، سایه­اش بلند است و می­خرامد).

عربی

- عَضّ علی الجرحِ (زخم را گاز گرفت): روی زخم نمک پاشید.

- شَقَّ عصا الطاعةِ (چوب اطاعت را شکافت): سر به عصیان برداشت

- کلُّ آتٍ قریبٌ (هر آینده­ای نزدیک است): دیر و زود دارد سوخت و سوز ندارد.

1-2-1. تفاوت اصطلاح زبانی با ضرب‌المثل

اصطلاح زبانی (تعبیر کنایی یا تعبیر مَثلی) با ضرب­المثل تفاوت‌هایی دارد. البته عمده تفاوت­ها به این برمی­گردد که ضرب­المثل عبارتی کلیشه­ای است و قابلیت تغییر چندانی در شکل ظاهری واژگان ندارد. در ادامه به برخی از این تفاوت­ها اشاره می­کنیم.

الف- اصطلاح زبانی بیشتر برای ارائة یک اندیشه یا بیان یک حادثه به کار می­رود در حالی که ضرب­المثل برای اندرز و مشاوره استفاده می­شود. به عنوان مثال:

یرقُصُ علی الحبلِ: (روی طناب می­رقصد): نان به نرخ روز می­خورد.

ب- اصطلاح زبانی می­تواند مدخل لغت­نامه باشد، اما ضرب­المثل این ویژگی را ندارد (ن. ک: انوری، ۱۳۸۴: ۱۲). به عبارت دیگر، اصطلاح زبانی را می­توان به شکل مصدری به کار برد و در جملات مختلف به صورت ساختارهای بیانی متفاوتی استفاده کرد. در ادامه به نمونه‌هایی از این موضوع اشاره شده است.

نُکران الجمیلِ: ضایع کردن خوبی

فلانٌ ناکرُ الجمیلِ: فلانی نمک­نشناس است، نمک می­خورد و نمکدان می­شکند.

فلانٌ ینکُرُ الجمیلَ: فلانی نمک­نشناس است، نمک می­خورد و نمکدان می­شکند.

فلانٌ تَعوّد علی نکرانِ الجمیلِ: فلانی عادت دارد نمک بخورد و نمکدان بشکند.

ج- ضرب­المثل بر پایة حادثه و داستانی خلق شده و شأن نزول دارد. تفاوت اصلی ضرب­المثل با سایر کلیشه­های زبانی همین است که ضرب­المثل بر پایة حادثه­ای شکل گرفته است؛ مانند:

ذکّرتَنی الطعنَ و کنتُ ناسیا: نیزه را به یاد من آوردی در حالی که آن را فراموش کرده بودم.

 گروهی از دزدان به مردی که همراه خانواده­اش سفر می­کرد، حمله کردند. به او گفتند اگر اموال و خانواده­اش را نگذارد و فرار نکن او را خواهند کشت. مرد گفت: اموال مرا بردارید و خانواده­ام را رها کنید. یکی از دزدان فریاد زد: اگر نیزه­ات را زمین بگذاری با شما کاری نداریم. مرد با شنیدن این سخن فهمید که نیزه­ای در دست دارد، پس نیزه را بلند کرد و با آنان جنگید و آنان را به هلاکت رساند در حالی که می­گفت: نیزه را فراموش کرده بودم تو به من یادآوری کردی!

معادل فارسی: آب در کوزه و ما تشنه لبان می­گردیم (ناظمیان، ۱۳۹۳: ۱۶۹).

د- «ضرب المثل بر پایة تشبیه شکل می­گیرد، اما در تعبیر کنایی شرط نیست که بر پایة تشبیه باشد» (مصطفی، ۱۱۹۹: ۱۴۸). اصطلاحات زبانی به دو نوع تقسیم می­شوند: تعابیر اصطلاحی و تعابیر عادی.

هـ- اصطلاح زبانی یا تعبیر می­تواند در قالب کنایه یا مجاز یا استعاره باشد که تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند.

1-2-2. تعبیر کنایی

اصطلاح زبانی اغلب از طریق کنایه به مراد اصلی می­رسد؛ زیرا کنایه از تصریح تأثیر بیشتری دارد و زیباتر نیز است. «ذوق هنری هر فردی تصدیق می­کند که تعریض، ایماء و تلویح از تصریح به یک موضوع بسیار بلیغ­تر بوده است. بهره بیشتری را به مخاطبان می­رساند؛ زیرا بیشتر به هوش و درایت خواننده تکیه می­کند» (ابوالحق، ۱۹۸۸: ۱۷۲).

            کنایه «ذکر لازم و ارادة ملزوم است. کنایه به دو معنای قریب و بعید اشاره دارد که معنای بعید منظور است نه معنای قریب» (هاشمی، ۲۰۱۷: ۳۴۵). به عنوان مثال، در تعبیر «گره بر باد زدن»، معنای لازم آن که همان گرفتن باد و گره بستن بر آن است، مراد نیست، بلکه منظور گوینده، کار بیهوده است. البته در تعبیر کنایی فوق، کلمات گره زدن و باد، حقیقی و قابل تصور هستند و قرینه­ای نیست که نشان بدهد آیا واقعاً گره زدن بر باد منظور ماست یا چیز دیگر، اما با کمی تأمل درمی­یابیم بر باد نمی­توان گره بست. پس مفهوم غیر حقیقی کار بیهوده را از این تعبیر اصطلاحی متوجه می­شویم.

کنایه­هایی چون: هو فوقَ الریحِ (او روی باد است) و رکلَ الدّلوَ (به سطل لگد زد) نیز چنین هستند. روی باد بودن و لگد زدن به سطل، معانی قریب و حقیقی است؛ زیرا واقعاً می­توان کسی را روی باد یا شخصی را در حال لگد زدن به سطل تصور کرد، اما معنای بعید این دو تعبیر که با تأمل به دست می­آید به مراد دل رسیدن و فوت کردن است. البته مترجم در برخورد با این کنایه­ها ابتدا باید معنای بعید را دریابد و سپس با توجه به بافت جمله به دنبال معادل بگردد.

«واژگان عربی غالباً با معادل­های فارسی خود تفاوت­های اساسی در کاربرد و اثرگذاری متفاوت بافتی دارند» (نظری، ۱۳۹۵: ‌۸۵). برای تعبیر نخست «هو فوق الریح: خر مراد را سوار است» و «رکل الدلو: جان به جان­آفرین تسلیم کرد» مناسب است. البته همیشه کلمات حقیقی و قابل تصور، مبنای یک تعبیر کنایی قرار نمی­گیرند، بلکه ممکن است یک ضمیر، مبنای استنباط کنایه باشد. به عنوان مثال، در جملة زیر «نون النسوة» کنایه از زنان و «واو الجماعة» کنایه از مردان است:

ترى ما مصیرُ «نون النسوة»، هل سَینتفضُ، أم سَیختارُ أن یکونَ فی الخلفِ راصدا لخُطُوات رفیقِ الدربِ «واو الجماعة»؟. راستی سرنوشت زنان چه خواهد شد آیا قیام خواهند کرد یا انتخاب می­کنند که پشت سر باشند و گام‌های رفیق راه خود؛ یعنی مردان را رصد کنند؟ (السکاکینی، 1945: 45).

1-2-2-1. معادل­یابی برای تعابیر کنایی

یافتن معادل برای تعابیر کنایی یکی از چالش­های مهم ترجمه به شمار می­رود؛ زیرا معنای اغلب اصطلاحات زبانی به ویژه تعابیر کنایی را نمی­توان از معنای تک تک واژگان آن‌ها حدس زد. این تعابیر به فرهنگ جامعه گره خورده­اند و فهم آن‌ها به تجربة مترجم در زبان اصلی بستگی دارد. در ادامه به چند مورد اشاره می­کنیم:

«ذهبَ کلَّ مذهبٍ: به هر دری زد. از هیچ کاری فروگذار نکرد.

ذهبَ به کلَّ مذهبٍ: یک دل نه صد دل عاشق او شد؛ دلش به هزار راه رفت.

غنیمةٌ باردةٌ: کنایه از نعمتی که بی‌رنج و زحمت به دست آید. کنایه از روزه در زمستان نیز هست.

از آنجا که غنیمت در جنگ و کشمکش به دست می­آید، لاجرم گرم است و از غنیمت بدون جنگ به غنیمت سرد تعبیر شده است» (ناظمیان، ۱۳۹۳: ۲۶۹).

 کسِّر الثلجَ: (یخ را بشکن) زمینه را آماده کن.

ستارٌ حدیدیٌّ: پردة آهنین (کنایه از موانع فکری و معنوی که از پیوند دو کشور جلوگیری می­کند).

«سبحَ قلبی: (دلم شناور شد) دلم فرو ریخت.

سیُصبحُ موزةً: به موز تبدیل خواهد شد؛ کنایه از اینکه عقل از سرش خواهد پرید، دیوانه خواهد شد» (مصطفی، ۱۱۹۹: ۱۴۸).

1-2-3. کنایه و رمز

در رمز و نماد نیز می­توان کنایه را واسطة فهم معنا دانست. به عنوان مثال، غصن الزیتون (شاخة زیتون) تعبیری رمزی و نمادین و کنایه از صلح است. «در تعبیر کنا­یی «پشت گردن فلانی پهن است» از لازم (پهنی گردن) بـه ملـزوم (حماقـت) پی میبریم، در حالی که در عبارت «دریایی را در مسجد دیدم» از ملـزوم (عـالم) بـه لازم (در مسجد) پی می‌بریم. حال باید قرینه و واسطه­ای باشد تا ذهن را از معنی حقیقی بـه معنی کنایی بکشـاند. ایـن واسـطه گـاه نزدیـک (قریـب) اسـت و گـاه دور (بعیـد)؛ اگـر واسطه­های میان لازم و ملزوم چند امر باشد به آن «تلویح» می‌گویند؛ مـثلا ً کثیرالرمـاد کنایه از بخشندگی است؛ زیرا کسی خاکستر زیاد دارد؛ غذای زیاد می­پزد پـس مهمـان زیاد دارد، پس بخشنده است. ممکن است واسطه­های میان لازم و ملـزوم انـدک باشـد، چنانکه بلافاصله پس از شنیدن، عقل سلیم آن را دریابد، مثل «سیه روی شدن» کنایـه از بدبختی است که به این نوع «ایما» می‌گویند. گاه واسطه­هـای میـان لازم و ملـزوم پنهـان است؛ مثل: «ناخن خشـک» کـه کنایـه از خسـیس اسـت. بـه ایـن نـوع کنایـه «رمز» می­گویند» (ذوالفقاری، ۱۳۸۷: ۱۱۳).

1-2-4. تعبیر مجازی

از آنجا که اصطلاح زبانی یا تعبیر اصطلاحی غالباً کنایی هستند، ابتدا باید فرق بین مجاز و کنایه را روشن کنیم. «فرق کنایه و مجاز را دو امر دانسته­اند، نخست آنکه کنایه منافاتی با ارادة حقیقت ندارد و هیچ مانعی نیست از اینکه در تعبیر «فلانٌ طویلُ النجادِ» منظور بلندی شمشیر باشد نه لازمِ آن که بلندی قامت است، اما در مجاز چنین نیست. به همین جهت است که در مجاز همیشه قرینه­ای وجود دارد برای منع اراده حقیقت، بر عکس کنایه که در آن چیزی وجود ندارد» (شفیعی­کدکنی، ۱۳۶۶: ۱۴۳).

«رأیت بحرا فی المسجد» منظور از دریا، فرد عالِم است و حضور وی در مسجد، قرینه­ای است بر این معنای اصلی دریا اراده نشود؛ زیرا دریا نمی­تواند وارد مسجد شود.

خرجَ الشارعُ المصریُّ بتظاهرة: خیابان مصر برای تظاهرات خارج شد. در این تعبیر نیز خیابان مجاز از مردم خیابان است با علاقة مکان، پس برخی از اصطلاحات زبانی، مجازی هستند.

1-2-5. تعبیر استعاری

استعاره­ها معمولاً در کلمات جاری می­شوند، اما کنایه در ساختار جمله واقع می­شود. در تعبیر اصطلاحی ممکن است بتوانیم در کلمات آن استعاره را جاری کنیم، اما مجموعاً کنایه است؛ مانند:

«أسدٌ علیّ و فی الحروبِ نعامةٌ؛ الکلبُ علی بابِ داره أسدٌ»: (بر من شیر است، اما در جنگ‌ها شترمرغ، سگ در دروازه خانه­اش شیر است): شیر خانه و شغال بیرون، فقط جلوی ما شاخ و شانه می­کشد» (ناظمیان، ۱۳۹۳: ۳۷).

شیر بودن استعاره از شجاعت است، اما این تعبیر در مجموع، کنایه از بزدلی و زورگفتن به مظلوم است.

1-3. اصطلاح‌سازی (نحت)

یکی از روش­های اصطلاح­سازی در زبان عربی استفاده از مصادر منحوت است که مترجم عربی به فارسی باید به خوبی آن را بشناسد و قدرت تشخیص آن را داشته باشد. هر زبانی برای گسترش واژه­سازی از شیوه­های مختلفی استفاده می­کند. زبان عربی نیز در این زمینه از ویژگی اشتقاق بهره می­گیرد؛ زیرا زبان عربی زبانی اشتقاقی است. «النحت (تراشیدن) به معنای ساختن فعل و مصدر جعلی و ساختگی از کلمات عربی و غیرعربی است. مصادر منحوت (ساختگی) نقش مهمی در گسترش دامنه اشتقاق زبان عربی و ساختن اصطلاحات جدید ایفا می­کنند... مصادر منحوت، بیشتر در باب‌های فَعللة (رباعی مجرد)، تفعُّل، تفعیل و افعال به کار می­روند.

مصادر منحوت از نظر هدف و انگیزه شکل­گیری به سه گروه تقسیم می­شوند:

الف- رنگ عربی بخشیدن به کلمه. با قرار دادن کلمة غیرعربی در یکی از قالب‌های صرفی زبان عربی، رنگ و هویت عربی به آن داده می­شود. برای مثال، واژة برنامگ از زبان فارسی و واژة تلفن از لاتین وارد زبان عربی شده و در باب فعللة از آن مصدر و فعل ساخته شده است: برمجة: برنامه‌ریزی کردن. برمج: برنامه‌ریزی کرد.

ب- نسبت دادن به مفهوم یا منطقه­ای خاص. با بردن کلمة عربی یا غیرعربی به یکی از باب‌های مصادر منحوت، نسبت دادن و گرایش از آن استنباط می­شود؛ مانند: صَهینة: صهیونیستی کردن. لَبنَنة: لبنانی کردن. أمرکة: آمریکایی، آمریکایی کردن. شرعنة: مشروعیت بخشیدن. تفرعن: فرعونی کردن، استکبار. تأقلُم: سازگاری با اقلیمی خاص.

ج- رعایت ایجاز و اختصار. از رهگذر مصادر منحوت می­توان برای یک عبارت طولانی از یک کلمه استفاده کرد. مصادر منحوت به این معنا همان ترکیب کردن چند کلمه در یک کلمه است که در زبان‌های دیگر با عنوان علائم اختصاری (سرواژه­ها) شناخته می­شود. این کاربرد سابقه­ای دیرینه دارد و بیشتر برای عبارت­های مذهبی به کار رفته است مانند: بَسملَ: بسم‌الله گفت. استرجع: إنّا لله و إنّا إلیه راجعون گفت. حمدلَ: الحمد لله گفت (ن. ک: ناظمیان، ۱۳۸۶: ۱۶۳- ۱۶۵).

گاهی نیز دو واژه را به یک واژه اختصار می­دهند؛ به عنوان مثال، واژة «برمائی» (دوزیست) که از ترکیب دو کلمة «بر» و «ماء» تشکیل شده است و یا حلمأة: به معنای هیدرلیز از دو کلمة  «تحلیل» و «مائی» ترکیب شده است.

آگاهی مترجم از این اوزان و تشخیص آن‌ها باعث می­شود در میان فرهنگ­های لغت و فرهنگ­های اصطلاحات سردرگم نشود. در فرهنگ­­های اصطلاحات نیز جز در موارد اندک به مصادر منحوت اشاره نمی­شود؛ زیرا این مصادر که همراه با پیشرفت علم و دانش و تحول زبان و با هدف واژه‌سازی در زبان عربی ساخته می‌شوند، کاملاً نو وجدید به شمار می‌روند و در فرهنگ‌های اصطلاحات وجود ندارند. بنابراین، مترجم باید با فرآیند شکل‌گیری و ساخت  مصادر منحوت که گاه توسط فرهنگستان زبان و اغلب توسط نویسندگان و شاعران پیشنهاد شده و به کار می‌رود، آشنا باشد تا بتواند به خوبی برای آن‌ها معادل‌یابی کند. بنابراین، شناخت این مصادر از چالش­های معادل­یابی است. در ادامه نمونه­هایی از این مصادر و ترجمة آن‌ها ارائه شده است.

- السرطنة:­ سرطان­زا بودن

- المُسرطن: سرطان­زا

- هانی الناظر طبیبُ الأمراضِ الجلدیةِ یکشِفُ حقیقةَ سرطنةَ الخبزِ المحفوظِ فی أکیاسِ البلاستیکِ بالثلاجةِ و لایصدقُها: هانی الناظر پزشک بیماری­های پوستی از ماهیت سرطان­زا بودن نان­های حفظ شده در کیسه­های پلاستیک در یخچال پرده برمی­دارد و آن‌ها را تأیید نمی­کند.

- الهدرج: هیدروژنه کردن

- المهدرج: هیدروژنه

- کیف یتحول زیت نباتی إلی زیت مهدرج؟: چگونه روغن نباتی به روغن هیدروژنه تبدیل می­شود؟

- الخصخصة: خصوصی‌سازی

- المُخصخَص: خصوصی‌سازی شده

- هل أدّت خصخصةُ التعلیمِ فی العراقِ الأهدافَ المرجوةَ منها؟ آیا خصوصی‌سازی آموزش در عراق به هدف­های مورد نظر رسیده است؟

- التصحّر: گسترش یافتن صحرا

- منعَتِ السماءُ قطرَها فازدادَ التصحُّر: آسمان، باران خویش را دریغ کرد و در نتیجه بیابان­زایی افزایش یافت.

بحث و نتیجه­گیری

شناخت تفاوت لغت و اصطلاح یکی از چالش‌های معادل‌یابی در ترجمه  است و این چالش  در ترجمه از عربی به فارسی خود را بیشتر نشان می‌دهد؛ زیرا مرز بین فرهنگ لغت و فرهنگ اصطلاح چندان مشخص نیست و فرهنگ‌های لغت، آمیزه‌ای از لغت و اصطلاح هستند.  بنابراین، تفاوت­های اصطلاح و لغت این است که اصطلاحات، پایة هر علم است و متخصصان رشته­های علمی مختلف برای بیان مفاهیم مورد نظر خود به جای واژه­سازی از کلمات موجود در زبان استفاده می­کنند و آن را در معنا و مفهوم خاصی که ویژه آن علم است تثبیت می­کنند. علاوه بر این، اصطلاحات مترادف­پذیر نیستند در حالی که لغت، مترادف­های مختلفی دارد. گاهی برای ساختن اصطلاح در علمی خاص از طریق مجاز یا استعاره یا کنایه به واژه­ای برجستگی و تشخص می­بخشند تا از طریق همنشین ساختن آن واژه با واژه­های دیگر، اصطلاح بسازند.

اصطلاح به دو نوع اصطلاح علمی و اصطلاح زبانی تقسیم شده که غرض از اصطلاح زبانی همان تعبیر اصطلاحی یا تعبیر مثلی است. تعبیر اصطلاحی را نمی­توان با ترجمة واژگان آن معادل­یابی کرد؛ مانند: شبّ عن الطوق: به بلوغ رسیدن.

در باب تفاوت ضرب­المثل با اصطلاح زبانی باید گفت اصطلاح زبانی بیشتر ارائه یک اندیشه یا بیان یک حادثه است، اما هدف از ضرب­المثل، ارائة اندرز و مشاوره است. اصطلاح زبانی را می­توان مدخل لغت­نامه قرار داد و به صورت مصدری به کار برد، اما ضرب­المثل چنین نیست.

معادل‌یابی برای مصادر منحوت که از زیرمجموعه­های واژه‌سازی است، چالش‌هایی دارد که مهم‌ترین آن‌ها ذکر نشدن این مصادر در فرهنگ‌های اصطلاحات است و مترجم باید با آگاهی از فرآیند شکل‌گیری مصادر منحوت، قدرت تشخیص این مصادر را در متن داشته باشد تا به اشتباه نیفتد.

یکی از چالش­های ترجمه از عربی به فارسی و برعکس، معادل­یابی برای تعابیر کنایی است؛ زیرا معنای اغلب اصطلاحات زبانی به ویژه تعابیر کنایی را نمی­توان از معنای تک تک واژگان آن‌ها حدس زد. این تعابیر به فرهنگ جامعه گره خورده­اند و فهم آن‌ها به تجربة مترجم در زبان اصلی بستگی دارد.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

 

 

 

 

 

ORCID

Robabeh Ramezani

https://orcid.org/0000-0002-4275-165X

Zhoreh Ghorbani Madavani 

https://orcid.org/0000-0001-5339-4179

آراسته­خو، محمد. (۱۳۷۰). نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی- اجتماعی. چاپ دوم. تهران: نشر گستر.
ابوالحق، احمد. (۱۹۸۸). البلاغة و التحلیل الأدبی. بیروت: دارالعلم للملایین.
انوری، حسن. (۱۳۸۴). فرهنگ امثال سخن. تهران: انتشارات سخن.
بیرو، آلن. (۱۳۶۶). فرهنگ علوم اجتماعی. ترجمة باقر ساروخانی. تهران: مؤسسه کیهان.
جرجانی، شریف. (۱۹۸۳). التعریفات. بیروت: دارالفضیلة.
جعفری لنگرودی، محمد جعفر. (۱۳۳۴). فرهنگ حقوقی. تهران: کانون معرفت.
خوارزمی، ابوعبدلله. (۱۳۶۲). مفاتیح العلوم. تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.
ذوالفقاری، حسن. (۱۳۸۷). تفاوت کنایه با ضر­ب­المثل. فصلنامة پژوهش زبان و ادبیات فارسی، 6 (10)، ۱۰۹- ۱۳۳.
زرکوب، منصوره و امینی، فرهاد. (۱۳۹۳). تحلیل مقابله­ای امثال در فارسی و عربی از نظر معنا و واژگان و سبک (بررسی موردی بیست و یک مثل). دو فصلنامة پژوهش­های ترجمه در زبان و ادیبات عربی، 4(10)، ۱۱۹-۱۳۹.
ستوده، غلامرضا. (۱۳۸۶). مرجع‌شناسی و روش تحقیق در ادبیات فارسی. تهران: انتشارات سمت.
 السکاکینی، خلیل، (1945). نون النسوة. مجلة المنتدی. ا شباط.
گرجی، زهره، خزعلی، انسیه و عباس، دلال. (۱۳۹۹). نقد ترجمة عناصر فرهنگی کتاب تذکَّری با تکیه بر مثل­ها و کنایه­ها. دو فصلنامة پژوهش­های ترجمه در زبان و ادیبات عربی،10(22)، ۳۵ – ۷۱.
ناظمیان، رضا. (۱۴۰۰). روش­هایی برای ترجمه از عربی به فارسی. چاپ سیزدهم. تهران: انتشارات سمت.
__________. (۱۳۹۰). ترجمة متون مطبوعاتی. تهران: انتشارات سخن.
__________. (۱۳۹۳). فرهنگ امثال و تعابیر. تهران: انتشارات فرهنگ معاصر.
نظری علیرضا واسدالله­پور عراقی، زهره. (۱۳۹۴). تداخل زبانی و دگرگونی­ معنایی وام­واژه­های عربی و جنبه­های تأثیر آن‌ها بر ترجمه از عربی. دو فصلنامة پژوهش­های ترجمه در زبان و ادیبات عربی، 5(13)، ۸۵-۱۰۶.
الهاشمی، احمد. (۲۰۱۷). جواهر البلاغة. قاهره: مؤسسة هنداوی.