مقاله پژوهشی
رضا ناظمیان؛ زهره قربانی
چکیده
زبان مطبوعات سپر دفاعی زبان عربی معیار است، به این معنا که ساختهای واژگانی و بافتهای نحوی جدیدی که از رهگذر ترجمه از زبانهای خارجی به زبان عربی وارد میشوند، ابتدا در زبان مطبوعات مطرح میشوند و پس از پذیرش مطبوعاتی و رسانهای به زبان عربی معیار راه پیدا میکنند. این مقاله در پی آن است تا با بر شمردن آن بافتها به تقاوتهای ...
بیشتر
زبان مطبوعات سپر دفاعی زبان عربی معیار است، به این معنا که ساختهای واژگانی و بافتهای نحوی جدیدی که از رهگذر ترجمه از زبانهای خارجی به زبان عربی وارد میشوند، ابتدا در زبان مطبوعات مطرح میشوند و پس از پذیرش مطبوعاتی و رسانهای به زبان عربی معیار راه پیدا میکنند. این مقاله در پی آن است تا با بر شمردن آن بافتها به تقاوتهای ساختاری این زبان با زبان عربی معیار اشاره کند و تأثیری را که میتواند این تفاوتها بر متن ترجمه بگذارد، مورد بررسی قرار دهد. از جمله این تأثیرات منفی میتوان به گسترش دایرة اشتقاق، پیدایش تعابیر و اصطلاحات خاص، کمتوجّهی به قواعد عربی و مجوّز ورود اصطلاحات خارجی و... اشاره کرد که میتوانند باعث گمراهی مترجمان شوند. تفاوت عمدة زبان مطبوعات با زبان معیار را میتوان به صورت کلّی در سه حوزه تقسیم بندی کرد: ساختارهای سهولتآمیز، ساختارهای وارداتی، و ساختارهای برگرفته از زبان محاورهای که تأثیر زبان مطبوعات بر ترجمه بیشتر در سطح ساختارهای سهولتآمیز و ساختارهای وارداتی قابل بررسی و تحلیل است.
مقاله پژوهشی
شهرام دلشاد؛ سیّد مهدی مسبوق؛ صلاحالدّین عبدی
چکیده
ژان رنه لادمیرال نظریهپرداز نامدار فرانسوی، مؤلّفههایی را برای رویارویی با مشکلات ترجمه برمیشمارد که مترجم باید آنها را بشناسد و به آنها عمل کند. این نظریهپرداز مقصدگرا معتقد است که محدود نمودن ترجمه به رمزگردانی ساده نادرست است و ترجمه باید با بازنویسی همراه باشد و مترجم در آن به تولید معنا یا آفرینش مجدّد بپردازد. جستار ...
بیشتر
ژان رنه لادمیرال نظریهپرداز نامدار فرانسوی، مؤلّفههایی را برای رویارویی با مشکلات ترجمه برمیشمارد که مترجم باید آنها را بشناسد و به آنها عمل کند. این نظریهپرداز مقصدگرا معتقد است که محدود نمودن ترجمه به رمزگردانی ساده نادرست است و ترجمه باید با بازنویسی همراه باشد و مترجم در آن به تولید معنا یا آفرینش مجدّد بپردازد. جستار پیش رو میکوشد که با روش توصیفیـ تحلیلی، ترجمة تسوجی را از داستان بنیادین هزار و یک شب بر اساس نظریة کاربردی لادمیرال نقد و بررسی نماید و نحوة عملکرد مترجم را در برگردان متن مبدأ ارزیابی نماید. نگارندگان این مقاله با پذیرش این اصل که مناسبترین شیوه برای برگردان کتاب هزار و یک شب، شیوة مقصدگرا و آزاد است که به معنا و مفهوم توجه میکند نه به واژگان و عبارتها، نظریة لادمیرال را منطبقترین نظریه با این اصل دانستهاند. بنابراین، مؤلفههایی را که لادمیرال برمیشمارد، معیار اصلی بررسی و سنجش نقاط ضعف و قوّت ترجمة تسوجی قرار دادهاند. نتیجة پژوهش نشان میدهد که ترجمة تسوجی مطابق با این اصل، همسویی چشمگیری با نظریة لادمیرال دارد و مترجم توانسته ضمن توجه به بازآفرینی و زایش معنا ـ جز در موارد اندکی ـ اثری زیبا و متناسب با بافت فرهنگی زبان مقصد ارائه نماید.
مقاله پژوهشی
یوسف نظری
چکیده
ابهام به دو نوع زبانی و ادبی تقسیم میشود. ابهام نحوی که با عنوان ابهام دستوری مطرح میشود و برخی آن را ایهام ساختاری نامیدهاند، یکی از وجوه ابهام زبانی به شمار میرود که به دو نوع گروهی و ساختاری تقسیم شده است. مقصود از این نوع ابهام آن است که گاه زنجیرة کلام به گونهای چیده میشود که وجوه معنایی متفاوتی را متبادر میسازد. این معانی ...
بیشتر
ابهام به دو نوع زبانی و ادبی تقسیم میشود. ابهام نحوی که با عنوان ابهام دستوری مطرح میشود و برخی آن را ایهام ساختاری نامیدهاند، یکی از وجوه ابهام زبانی به شمار میرود که به دو نوع گروهی و ساختاری تقسیم شده است. مقصود از این نوع ابهام آن است که گاه زنجیرة کلام به گونهای چیده میشود که وجوه معنایی متفاوتی را متبادر میسازد. این معانی میتواند قابل جمع باشد. اضافة مصدر به فاعل یا مفعولٌبِه، مرجع ضمیر، عطف به مضاف یا مضافٌإلیه، خبریه یا انشائیه بودن جمله، متعلق شبهجمله، قابلیت تعدد در صاحب حال، تشابه نقشهای حال، مفعول مطلق، مفعولٌله، مفعولٌفیه و مفعولٌبه، امکان مقول قول یا استینافیه بودن، تشابه عطف و استیناف، تشابه تابع و خبر، تعدد معانی حروف جر، از جمله وجوه ابهام نحوی است که در این پژوهش بدان توجه شده است و در ترجمههای قرآن کریم تأثیرگذار بوده است. توجه به بافت زبانی و غیرزبانی کلام میتواند تا حد چشمگیری مشکل فهم معنا را برطرف سازد، اما مشکل آنجاست که قراین کافی و یا مستدل برای یک معنا وجود نداشته باشد و از سوی دیگر، نتوان میان معانی مختلف جمع کرد.
مقاله پژوهشی
محمود واعظی؛ قاسم فائز؛ محمدرضا رسولی راوندی
چکیده
قرآن کریم مشتمل بر انواع روشهای تأکید از جمله قَسَم است. قَسَم با شیوههای گوناگونی بیان میشود که در این بین، ساختار «لا أقسم» موردی است که به لحاظ ساختاری، محل تضارب آراء است. بررسی این ساختار به عنوان یک مقولة نحوی ـ تأکیدی در ترجمههای انگلیسی قرآن میتواند اختلاف و نارسایی معادلهای آنها را بر اساس نظریات موجود در ...
بیشتر
قرآن کریم مشتمل بر انواع روشهای تأکید از جمله قَسَم است. قَسَم با شیوههای گوناگونی بیان میشود که در این بین، ساختار «لا أقسم» موردی است که به لحاظ ساختاری، محل تضارب آراء است. بررسی این ساختار به عنوان یک مقولة نحوی ـ تأکیدی در ترجمههای انگلیسی قرآن میتواند اختلاف و نارسایی معادلهای آنها را بر اساس نظریات موجود در این علم نشان دهد. با توجه به موقعیت و کارکرد این ساختار در زبان مبدأ، نقد و ارزیابی معادلهای آن بر اساس الگوی متنگرایی هاوس میتواند راهگشای ترجمهای دقیقتر در این زمینه باشد. از بین شش وجه تفسیری ذکر شده برای این ساختار، احتمال اینکه اکثر مترجمان «لا» را زائد و «أقسم» را قَسَم، و یا کلّ ساختار «لا أقسم» را به عنوان یک صیغة قَسَم در نظر گرفته باشند، بیشتر از وجوه تفسیری دیگر است؛ زیرا نوع معادلیابی آنها هماهنگ با نظرات مفسّران این دو نظریه است. اما به طور کلّی، علیرغم عملکرد بهتر در زمینة ایجاد تعادل واژگانی، نقص عمدة معادلهای اکثر مترجمان با گرایشهای مختلف تفسیری، نداشتن همارزگرایی ساختاری و معادلیابی تأکیدی خود جملة قَسَم (أقسم) است که در اکثر موارد، با ساختار تأکیدی دستور زبان مقصد مطابقت ندارد. گرچه اعجاز بیانی قرآن، تفاوتهای دستوری دو زبان و نقش خود مترجم در ترجمة متعادل و یا نامتعادل این ساختار، تأثیر مشهودی دارد، اما با توجه به موقعیت زبانی این ساختار در متن مبدأ، میتوان با استفاده از روش ترجمة آشکار هاوس و عبارت «I do swear by» برگردانی همارز با متن مبدأ ارائه نمود.
مقاله پژوهشی
صادق خورشا؛ محمد هادی مرادی؛ حسام حاج مؤمن
چکیده
این مقاله میکوشد نظم حاکم بر کاربست عناصر زبانی در متن سورة کافرون را کشف کند. با این هدف، سؤال این است که متن سورة کافرون بهمثابة یک اثر ادبی در قالب چه ساختار زبانی تنظیم شده است و معانی موجود در این متن، در چه ساختاری ارائه شدهاند؟ برای پاسخ به این سؤال، متن سوره از دیدگاه نظریة ساختارگرایی، با استفاده از ایدة تقابلهای دوگانه ...
بیشتر
این مقاله میکوشد نظم حاکم بر کاربست عناصر زبانی در متن سورة کافرون را کشف کند. با این هدف، سؤال این است که متن سورة کافرون بهمثابة یک اثر ادبی در قالب چه ساختار زبانی تنظیم شده است و معانی موجود در این متن، در چه ساختاری ارائه شدهاند؟ برای پاسخ به این سؤال، متن سوره از دیدگاه نظریة ساختارگرایی، با استفاده از ایدة تقابلهای دوگانه و محورهای همنشینی و جانشینی مطالعه میشود. روش مطالعه، تحلیلیـ تطبیقی خواهد بود. در بخش اول، تحلیلی کاربردی از روش ساختارگرا برای مطالعة یک متن خاص ارائه میشود. در بخش دوم، سورة کافرون با تطبیق روشی که در بخش اول ارائه شده، تحلیل میگردد. در نتیجة این تحلیل، مشخص میشود که سورة کافرون بر اساس سه تقابل دوگانة اصلی، از سه سازة اصلی، و سازة دوم نیز بر اساس سه تقابل دوگانة فرعی از چهار سازة فرعی تشکیل شده است. یکی از این سازههای فرعی، عیناً دو بار در متن به کار رفته است که یک بار دلالت ایجابی و یک بار دلالت سلبی دارد. عناصر زبانی در متن بهگونهای تنظیم شدهاند که سازههای سوره را همزمان از هم جدا میکنند و به یکدیگر پیوند میدهند تا از این طریق، ساختار کلی متن شکل بگیرد. این جدایی و پیوند هم در سطح معنایی سوره به طور عینی نمود دارد و هم در سطوح واجی و واژگانی و نحوی. این مطالعه با تحلیل ساختار سورة کافرون نشان میدهد که چگونه معانی مدّ نظر در سوره، از طریق روابط جانشینی و همنشینی میان سازههای سوره در چارچوبی منسجم ارائه شدهاند.
مقاله پژوهشی
محمدرضا عزیزی؛ طیبه احمدپور؛ حسن امامی؛ مرادعلی واعظی
چکیده
باده در ادبیات فارسی، نمادی کهن و نیرومند است که طیف گستردهای از افکار متناقض را در خود گرد آورده است. این نماد در فرهنگ ایرانی به مخاطب مجال میدهد تا بنا بر ظن و شخصیت خویش، درکی مادی یا معنوی از آن داشته باشد. پژوهش حاضر میکوشد برگردان رباعیات مشترک میان سه مترجم عرب (ابراهیم عریّض، احمد صافی و احمد رامی) را که در آن، سخن از باده ...
بیشتر
باده در ادبیات فارسی، نمادی کهن و نیرومند است که طیف گستردهای از افکار متناقض را در خود گرد آورده است. این نماد در فرهنگ ایرانی به مخاطب مجال میدهد تا بنا بر ظن و شخصیت خویش، درکی مادی یا معنوی از آن داشته باشد. پژوهش حاضر میکوشد برگردان رباعیات مشترک میان سه مترجم عرب (ابراهیم عریّض، احمد صافی و احمد رامی) را که در آن، سخن از باده و بادهگساری است، گزینش نموده، درک و برداشت مترجمان از آن را بررسی و مقایسه نماید. دعوت به بادهنوشی از آن لحاظ انتخاب شد که شراب در رباعیات خیام، نماد غنیمت شمردن وقت و تصویری از اندیشه و مضمون اصلی شاعر به شمار میرود. لذا اهمیت مییابد که مترجم نسبت به خوشباشی و دعوت به میخوارگی خیام، چه دید و برداشتی داشته است و این رویکرد، چگونه در زبان عربی بازتاب یافته است و چه ظرافتهایی را در ترجمههای آنان به دنبال داشته است؟ هر مترجم با سازوکارهایی مانند تصریح، حذف، تلطیف اندیشه و... به انتقال معنای دریافتی خویش پرداخته است و شخصیت و عواطف خود را به نوعی در زبان مقصد جای داده است؛ چراکه مترجم نمیتواند حتی در ترجمههای تحتاللّفظی، فارغ از شخصیت خود دست به ترجمه بزند. روش تحقیق در این مقاله، تحلیلیـ کیفی با رویکردی لغوی است.
مقاله پژوهشی
جواد گرجامی
چکیده
متن شعری جایگاه حضور بسیاری ازنشانههایی است که در سایة روابط کنشمند در محورهای افقی (همنشینی) و عمودی (جانشینی) به شکلگیری قطبهای مجازی و استعاری در شعر میانجامند. هر یک از این نشانههای شعری به نوبة خود دلالتهای چندگانهای را به وجود میآورند که این امر در نهایت، به تکثّر مدلولهای واژگان شعری و پدیدة چندمعنایی درآن منتهی ...
بیشتر
متن شعری جایگاه حضور بسیاری ازنشانههایی است که در سایة روابط کنشمند در محورهای افقی (همنشینی) و عمودی (جانشینی) به شکلگیری قطبهای مجازی و استعاری در شعر میانجامند. هر یک از این نشانههای شعری به نوبة خود دلالتهای چندگانهای را به وجود میآورند که این امر در نهایت، به تکثّر مدلولهای واژگان شعری و پدیدة چندمعنایی درآن منتهی میشود. حرکت در مسیر مدلولهای مختلف و برداشتهای معنایی نامحدود از واژگان شعری، بیانگر اصل سیالیت و شناوری نشانههای ادبی در شعر است. در پژوهش پیش رو، برآن خواهیم بود تا به نقش و کارکرد اصلی ترجمة ادبی در انعکاس این سیالیت نشانهای بپردازیم. در این میان، ترجمة مرحوم کاظم برگنیسی از مجموعة أغانی مهیار الدمشقی ادونیس را به عنوان موردپژوهانه تحلیل خواهیم کرد. در نهایت، نتایج برآمده از پژوهش، گویای این حقیقت خواهد بود که در مجموعة أغانی مهیار الدمشقی، حرکت نشانهها در مناسباتِ نامتعارف و هنجارگریز مجازی و استعاری، مجموعهای از مدلولهای متغیّر و متکثّر را به دنبال داشته است. این مهم در نهایت، به ابهام و چندلایگی شعر وی میانجامد. در ترجمة مرحوم کاظم برگنیسی، علاوه بر رعایت دقت، ظرافت و ادبیت در برگردان نشانههای شعری و سیالیت موجود در آنها، همارزی میان متن مبدأ و متن مقصد بهخوبی رعایت شده است و به موجب آن، فاصلة میان متن اصلی و ترجمه از بین رفته است، به طوری که خوانندة این مجموعه به هنگام خوانش شعر و مقایسة آن با ترجمة حاضر، همواره به تصور اینهمانی میان دو متن پیشین و پسین میرسد. این مهم بدان معناست که مترجم در انتقال و انعکاس سبک و لحن شاعر به زبان مقصد و مخاطبان آن موفق بوده است.